استغفرالله من جمیع الذنوب و الآثام و اتوب الیه

1. روز عید بود. آمد خدمت امام (صادق؟) علیه السلام. با تعجب دید که چشمان حضرت از گریه سرخ شده است. عرض کرد فداتون بشم آقا، این چه احوالی است که شما دارید؟ شما خودتون گفتید که در شادی های ما شاد باشید و در غم های ما غمگین؛ چرا در روز عید گریان هستید؟
فرمود بلی، ما گفته ایم در شادی های ما شاد باشید اما مگر در کربلا برای ما شادی و سُرور هم باقی گذاشتند!؟  گریه‌آور
(تلویحا پاسخ اون هایی رو دادم که هی میان خرده میگیرند که چرا در روز عید و جشن ها هم روضه خوانی و گریه می کنید)

2. فرمود «انا و علی ابوا هذه الامة» ... بنده ندیدم کسی پدرش فوت کنه یا در سوگ عزیزی بشینه بعد کسی جرأت کنه باهاش مزاح و شوخی کنه یا او رو دعوت به سور و تفرج بکنه یا بهش بگن به سر و وضع خودت برس و ژولیده و پریشان نباش...
امام ما رو لب تشنه سر بریدند و اسب بر پیکرش تاختند !!!

3. پرسیدند چرا عزاداری های سیدالشهدا علیه السلام را اینهمه با شکوه و با عظمت برگزار می کنید؟ فرمود یک واقعه ی عظیم در غدیرخم داشتیم، غفلت کردیم و با وجود 120 هزار شاهد، آن را از دستمان گرفتند... می ترسیم عاشورا را هم از دستمان بگیرند!

من میگویم، شما بگریید

«من می گویم، شما بگریید» مجموعه ای از مراثی عاشورایی است که به همت شاعر متعهد و ولایی، جناب آقای علیرضا قزوه گردآوری شده است. من می گویم شما بگریید:

ای قوم، در این عزا بگریید
بر کشته ی کربلا بگریید

با این دل مرده، خنده تا کی؟
امروز در این عزا بگریید

فرزند رسول (ص) را بکشتند
از بهر خدای، ها بگریید

از خون جگر سرشک اشک سازید
بهر دل مصطفی (ص) بگریید

وز معدن دل به اشک چون دُر
بر گوهر مرتضی (ع) بگریید

دل خسته ی ماتم حسینید
ای خسته دلان، هلا بگریید!

در ماتم او خمُش مباشید
یا نعره زنید یا بگریید

تا روح که متصل به جسم است
از تن نشود جدا بگریید

در گریه سخن نکو نیاید
من می گویم، شما بگریید

اشک از پی چیست؟ تا بریزید
چشم از پی چیست؟ تا بگریید

در گریه به صد زبان بنالید
در پرده به صد نوا بگریید

تا شسته شود کدورت دل
یک دم نرسد صفا بگریید


(سیف فرغانی)

«در میان خانه، صاحب خانه را گم کرده ام»؛ کسی نشانی نداره به صاحب عزا تسلیت عرض کنیم!؟
آجرک الله یا صاحب الزمان (ارواح العالمین لتراب مقدمک الفداء)
گریه‌آور گریه‌آور گریه‌آور گریه‌آور گریه‌آور




برچسب ها : شعر و ادبیات  ,