خسته  از روز مرگی هایم ؛  پر و بال   تحولم بدهید
روزگارم چه  تلخ می گذرد ؛ شور و حال تغزلم  بدهید

ببریدم  طواف میکده ها که دلم  تنگ شد برای  خدا
بنشانید  پیش مغبچه ها ؛ پیچ و تابی  به  کاکلم بدهید

چه خوش افتاده درطواف سحر استلام خمم بجای حجر
زمزمم باده ی طهور اثر بی خود از خود تعادلم بدهید

رمضان است حج نیکویم جای «لبیک» ، «ربنا» گویم
خانه  بگذاشتم، خدا  جویم ؛ برگ و بار تکاملم بدهید

خسته و تشنه می نوردم راه ، با دلی تنگ و با غمی جانکاه
باده ی «یا وجیها عندالله»  از سبوی توسلم بدهید

کوه  دردم  ولی  پر کاهم  ای ولی نعمتان   همراهم
من بهارازشمانمی خواهم لااقل شاخه ای گلم بدهید.


عباس خوش عمل کاشانی