سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ
  شهر صبح[57]


هیچم و «هیچ» در وصف ناید ! /// «شهر صبح» روز یکشنبه 24ام خرداد 88 مصادف با میلاد حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) جهت نشر مطالب مفید و سهیم کردن دوستان در دیده ها، شنیده ها و احیانا دانسته های این حقیر در «بلاگفا» ایجاد شد اما به دلیل خباثت های غیرقابل تحمل مدیریت بلاگفا مجبور به ترک اونجا و نقل مکان به پارسی بلاگ شدم.
ویرایش
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
ابر برچسب ها
امکانات دیگر

تبریزی ها خودشان زبان به اعتراف می گشایند و تبریز را «شهر عالم پرور ِ نخبه کُش» می خوانند. البته این «درد» کم و بیش در همه جا شایع است.

بعداز ظهر سه شنبه 90.03.03 جهت عرض ادب خدمت استاد رفته بودم که امشب (بامداد پنجشنبه) عازم سفر هستند. مشغول نوشتن خط و انجام سفارش بود. پس از مدتی یکی دیگر از شاگردان استاد هم آمد و دو قلم نی داد تا استاد تراش بزند. او که در روبروی استاد نشسته بود اشاره به زخم های دست استاد کرد و علت حادثه را پرسید. بنده که کنار استاد نشسته بودم متوجه قضیه نشده بودم. استاد تعریف کرد که چند روز قبل که باران هم می باریده زمین خورده است و دستش زخمی شده و زانوی شلوارش پاره شده. بعد (در ادامه صحبت هایمان) گفت همینه دیگه، برای آدم حواس نمیگذارند!

مدتی است که با استاد رابطه نزدیکی دارم و گاهی سؤال میکنم و درد دل میکند. استاد از تهمت های بی اساس، سنگ اندازی ها و ... ی یک عده که با آبروی او بازی می کنند و حاصل زحمات او را به باد می دهند دل پرخونی دارد.

یاد روزهای گذشته افتادم. مدتی پیش نمیدانم صحبت از کجا شروع شد (گمانم یا از تهمت هایی بود که به خود استاد میزدند یا تهمت هایی که به استاد امیرخانی می زدند و او را «بی دین» و «کافر» می خواندند) که استاد گفت با مرحوم استاد بخت شکوهی هم همین کار را کردند و زندگی را برایشان تنگ و تار نمودند. گفت همین کارها را می کنند که فکر انسان مشوش و حواس او پرت می شود و وقتی حواس انسان پرت شد و فکرش متمرکز نبود همین گونه می شود که متوجه نمی شود و با دوچرخه زیر کامیون می رود!

خدا رحمت کند مرحوم استاد بخت شکوهی را ؛ توفیق زیارتش نصیبم نشد اما جز خوبی درباره ی آن بزرگوار نشنیده ام.

القصه... استاد خیلی از حرف ها را نمی زند و گفته است نخواهد گفت. ایشان میتوانند از حق خود بگذرند و از کسانی به او ظلم می کنند حق خواهی نکنند اما اگر روزی بنابر تظلم باشد بنده دادخواهی خواهم کرد و آنها که بی محابا تهمت می زنند، با آبروی افراد بازی می کنند، نسبت ناروا می زنند، نمک می خورند و نمکدان می شکنند، ... و به هر طریق ظلم می کنند باید پاسخگو باشند.

جرق جرداق گفت در محضر خدا دادخواهی خواهم که چرا علی (علیه السلام) با آن عظمت را 25 سال خانه نشین کردند و او که باید انسان تربیت می کرد ، بیل و کلنگ به دستش دادند.

ما مدعیان و دادخواهان روزگار هستیم!





برچسب ها : خودنوشت  ,
      

شیوه های نوین بانکی




برچسب ها : خودنوشت  ,
توسط : شهر صبح |   نظر بدهید
      
عید فطر روز شیرینی است، شیرینی یک ماه عبادت، یک ماه با خدا بودن، یک ماه دور از شیطان بودن، شیرینی اینکه یک ماه از خوان نعمات الهی بهره بردی و تا تونستی اوج گرفتی ...
ولی عید فطر آدمو یاد یوم الحسرت میندازه ...
رمضان تموم شد، هر چی بود تموم شد:
یه عده مثل من حسرتشو میخورن که چرا بی نصیب و کم نصیب موندن و نتونستن یا نخواستند پای این خوان کرم و سفره گسترده بشینند.
یه عده هم قدرشو دونستند و چنگ انداختند ولی اون مقدار که میخواستند، گیرشون نیومد یا ... ولی به هر حال تموم شد و دیگه بیشتر از این گیرشون نمیاد. چقدر سخته! چقدر سخته دل کندن از ماه رمضان! ماه خدا! الذی عظمته و کرمته و شرفته و فضلته علی الشهور!
خوش به حال کسانی که غفلت نکردند و با حداکثر توان و ظرفیتشون از این ماه بهره بردند.

(خدا به داد قیامتم برسه!)


اگه مطلب براتون مفید بود ،

جهت خشنودی و تعجیل ظهور  بقیة الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء صلواتی نثار کنید.

تاریخ درج در کلوب: 1386.07.19 ساعت 22:04




برچسب ها : خودنوشت  ,
توسط : شهر صبح |   نظر بدهید
      
آیا شیطان قهرا باید نافرمانی خدا را می کرد و بر گمراه ساختن انسان قسم می خورد تا خداوند او را محکی برای انسانها سازد؟ اگر شیطان بر انسان سجده می کرد، چه می شد؟ خدا چگونه انسانهای نیکوکار و بدکار را از یکدیگر جدا می کرد؟


حتی اگر شیطان هم انسان را گمراه نمی کرد و او را لحظه به لحظه وسوسه نمی نمود، نفس انسان برای به لغزش در آوردن و گمراه ساختن او کافی بود، همچنان که بسیاری از گرفتاری های ما از نفس و مطابعت هوای نفس است. اینکه رمضان فرصتی برای محاسبه نفس و خودسازی است، به این دلیل است که در این ماه مبارک و شهرالله، همه شیطان ها در بندند و هر گناهی که از انسان سر می زند، صرفا ناشی از نفس ِاو ست. به این طریق انسان می تواند نقاط ضعف و رذایل نفسانی خود را بهتر بشناسد و بر رفع آنها بکوشد.

اگه مطلب براتون مفید بود ،

جهت خشنودی و تعجیل ظهور  بقیة الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء صلواتی نثار کنید.

تاریخ درج در کلوب: 1386.06.20 ساعت 06:54



برچسب ها : خودنوشت  ,
توسط : شهر صبح |   نظر بدهید
      
تو مسجد الحرام که بودم، به کعبه دقت می کردم. هر ساعت و لحظه که نگاه می کردی، عده ای در حال طواف و نماز بودند و با خدای خودشان نجوا می کردند. بعد یاد خودم افتادم که در مدتی که دیگران پروانه وار گرد خدا می گردند و مشغول عشقبازیند، من ِ روسیاه، غافل و باطل به خود مشغولم و ... .
تو دعای ندبه می خونیم که «عزیز علی ان ابکیک و یخذلک الوری» ولی من به این فکر میکنم که در خیلی از اوقات دیگر، بسیاری از بندگان مقرب خدا از من به امام زمان روحی له الفدا شکایت می کنند و بر من افسوس میخورند که چرا غافل و فارغ از یار نشسته ام.


ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا لنکونن من الخاسرین


روزهای و شبهای ماه ِ خدا نزدیکه. از خدا بخواهیم که در این ماه ما رو از درک کنندگان شب قدر و از شکرگزاران واقعی و عملی این سفره گسترده الهی قرار بده و به ما توفیق عبادت و بندگی و ذکر و حضور دائمی عنایت کنه.

خیلی محتاج دعاییم

تاریخ درج در کلوب: 1386.06.17 ساعت 23:43





برچسب ها : خودنوشت  ,
      

 

گاهی که سرمو از سجده نماز بلند میکنم و میخوام تشهد بخونم، با خودم فکر میکنم که آیا روز قیامت که سرمو از خاک برمیدارم، میتونم نام خدا رو بر زبان بیارم!؟ 
تو نماز که زبون آدم قفل بشه، خدا به داد قیامتش برسه.

 
* * *
از این همه استغفار، استغفرالله

تاریخ درج در کلوب: 1386.05.11 ساعت 23:48




برچسب ها : خودنوشت  ,
توسط : شهر صبح |   نظر بدهید
      

 


مدتی پیش که تو دانشگاه بودم، بارون خیلی شدیدی می بارید. یکی از دوستان یه شعرواره ای خوند که خیلی به دلم نشست:

به حال زمین باید گریست ،


این را آسمان سالهاست که می داند!

 

سلام بر شهیده بی ضریح!

تاریخ درج در کلوب: 1386.03.28 ساعت 07:07

 




برچسب ها : خودنوشت  ,
توسط : شهر صبح |   نظر بدهید
      
<      1   2